مدیریت اثربخش افراد برای حفظ کارکنان، حفظ بهرهوری و مشارکت و افزایش عملکرد کسبوکار ضروری است. با این حال، 50 درصد از کارکنان گزارش دادهاند که کار خود را تنها برای دور شدن از مدیرشان رها کردهاند و 69 درصد از مدیران اغلب نسبت به برقراری ارتباط با کارکنان خود و ارائه بازخورد در مورد عملکرد آنها چندان احساس راحتی نمیکنند. این موضوع نشان میدهد که مدیریت افراد در سازمانها اغلب پیاده نمیشود.
در این مقاله خواهیم دید که مدیریت افراد به چه معناست، چه چالشهایی در این زمینه وجود دارد. همچنین، با مهارتهای مدیریت افراد آشنا خواهیم شد.
مدیریت افراد چیست؟
مدیریت افراد بر رهبری، آموزش، توسعه، ایجاد انگیزه و مدیریت روزانه کارکنان با هدف دستیابی به اهداف و مأموریت کلی سازمان متمرکز است. وظایف موجود در مدیریت افراد شامل همه وظایف مربوط به افراد، از جمله استخدام، آنبوردینگ، آموزش و توسعه، مدیریت عملکرد، مشارکت کارکنان، و پاداش و مزایا میشود.
اهمیت مدیریت افراد
هسته مرکزی هر سازمانی را افراد آن تشکیل میدهند، به همین دلیل است که مدیریت اثربخش افراد بسیار مهم است. در اینجا به دلایل اهمیت مدیریت افراد اشاره کردهایم.
1. حفظ و نگهداشت کارکنان
همانطور که قبلاً اشاره کردیم، آمار نشان میدهد که افراد سازمان یا شغل خود را ترک نمیکنند، بلکه مدیران خود را ترک میکنند. البته عکس این موضوع هم وجود دارد، یعنی زمانی که افراد مدیر خوبی را به یاد میآورند که کار کردن با او آسان بوده است، به آنها کمک کرده تا به اهداف خود برسند و برای آنها ارزشی واقعی قائل بوده است. مدیران اثربخش به سازمان کمک میکنند تا استعدادهای برتر خود را حفظ کند.
2. افزایش بهرهوری، مشارکت و عملکرد
وقتی کارکنان احساس میکنند که بهشان ارزش و اهمیت داده میشود، از آنها قدردانی میشود، بابت عملکرد خوبشان به آنها پاداش تعلق میگیرد، با انگیزهتر کار میکنند و میتوانند بهترین عملکرد را داشته باشند.
3. ایجاد محیط کاری مثبت و حمایتگر
مدیریت اثربخش افراد باعث میشود کارکنانی داشته باشید که از سوی شما احساس حمایت میکنند، و شاد، باانگیزه و دارای نگرشی مثبت هستند. به این ترتیب، فضای کاری مثبتی برای همه ایجاد خواهد شد.
4. حل اختلاف و تعارض
مهارتهای مدیریت افراد، مدیران و منابع انسانی را قادر میسازد تا گفتگوهای شفاف و مستقیمی با کارکنان داشته باشند. مدیران تیم و متخصصان منابع انسانی میتوانند مشکلات را هرچه زودتر حل کنند تا تعارض ناکارآمد را در محیط کار کاهش دهند.
5. توسعه مهارتها
مدیران خوب به کارکنان کمک میکنند تا در حرفه خود پیشرفت کنند و مهارتها و اعتمادبهنفس مورد نیاز را برای دستیابی به اهداف شخصی و حرفهای خود به دست آورند.
6. مشارکت اثربخشتر
رهبرانی که مهارتهای مدیریتی قوی دارند، بهتر میتوانند تیمهای خود را مدیریت کنند، به اهداف خود برسند و یک محیط تیمی مشارکتی ایجاد نمایند.
7. بهبود عملکرد کسبوکار
هدف نهایی مدیریت افراد، دستیابی به اهداف و ماموریت سازمان است. وقتی افراد بهطور اثربخش مدیریت میشوند، برای موفقیت در نقش خود و کمک به این اهداف آمادهتر خواهند بود.
چالشهای مدیریت افراد
مدیریت افراد میتواند چالشهایی را برای مدیران و تیم منابع انسانی ایجاد کند، که اصلیترین آنها تضاد بین حمایت از کارکنان و در عین حال تلاش برای دستیابی به اهداف تجاری است. بیایید برخی از چالشهای رایج را با جزئیات بیشتر بررسی کنیم.
1. فقدان مهارتهای مدیریت افراد
یکی از چالشهای اصلی در مدیریت افراد، فقدان مهارت و دانش در نحوه پرورش و حمایت از افراد و نشان دادن بهترین نسخهی آنها در محیط کار است. اغلب، مدیران تمایل دارند که روابط قویتری با تیم خود داشته باشند، اما فاقد مهارتهای مورد نیاز هستند.
2. نداشتن ثبات و شفافیت در مدیریت افراد
مدیران اغلب برای ثابتقدم بودن با چالش مواجه میشوند، زیرا دستورالعمل روشنی ندارند که از آن پیروی کنند. همچنین، ممکن است ندانند که چگونه باید برخوردی اثربخش با تعارضها داشته باشند و به عملکرد ضعیف رسیدگی کنند. به همین دلیل، بسیاری از مدیران از این موضوع اجتناب میکنند و با کارکنان خود صریح و صادق نیستند.
3. مسائل ارتباطی
بین مدیران و تیمهایشان فاصلهای طبیعی وجود دارد، اما اگر مهارت پر کردن این فاصله را نداشته باشند، ارتباطاتی ضعیف شکل خواهد گرفت. کارکنان احساس میکنند که کسی به حرفشان گوش نمیکند و برایشان ارزش قائل نیست. این موضوع میتواند تأثیری منفی بر روحیه تیم و امور کسبوکار داشته باشد. کارکنان باید بدانند که چه انتظاراتی از آنها وجود دارد، و در جریان پیشرفت خود و تغییراتی که میتواند رویشان تأثیر بگذارد قرار بگیرند.
4. ایجاد تعادل بین نیازهای فردی و تیمی
یکی دیگر از چالشهای مدیریت افراد ایجاد تعادل بین نیازهای هر کارمند، کل تیم و کسبوکار است. کارکنان اهداف، سبکهای ارتباطی، شخصیتها و روشهای کاری متفاوتی دارند. مدیران موفق میتوانند با افراد مختلف ارتباط برقرار کنند و نیازهای آنها را برآورده سازند و در عین حال آنها را برای ایفای نقشی موثرتر در اهداف سازمان توانمند کنند.
5. مدیریت تغییر
کارکنان اغلب آخرین افرادی هستند که متوجه میشوند شخصی برای یک نقش جدید شرکت را ترک میکند، از کار بیکار میشود، در تیم جابهجا میشود، ارتقا پیدا میکند، یک کارمند جدید به تیم میپیوندد یا یک دپارتمان جدید ایجاد میشود. در عین حال، ممکن است مدیر هم از کل قضیه باخبر نباشد و تا زمانی که روسای بخش با رهبران سازمان تصمیم نهایی را نگیرند، بیاطلاع بماند. اما وقتی مدیر آگاه باشد و این اطلاعات را از تیم خود پنهان کند، باعث بیاعتمادی و سردرگمی افراد خواهد شد.
مولفههای کلیدی یک استراتژی اثربخش برای مدیریت افراد
پنج مولفهی اصلی اساس استراتژیهای مدیریت اثربخش افراد را تشکیل میدهد: شفافیت، توجه به شرایط، ثبات، شجاعت و تعهد.
بیایید هر یک از این موارد را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم تا ببینیم که چگونه میتوانند در مقابله با چالشها و دستیابی به نتایج مطلوب در استراتژی مدیریت افراد کمک به ما کنند.
1. شفافیت
مدیریت افراد به این معناست که بتوانیم دستورالعملهایی روشن به افراد بدهیم تا بدانند که باید چه کاری انجام دهند، چگونه آن را انجام دهند و همینطور بدانند که انجام آن چرا اهمیت دارد. ارتباطات ضعیف باعث میشود که شفافیت از بین برود و این موضوع تأثیری منفی روی روابط مدیر و کارکنان دارد.
وقتی کارکنان بدانند که چه انتظاری از آنها وجود دارد و نقششان چگونه به اهداف بزرگتر سازمان کمک میکند، مشارکت و بهرهوری بیشتری خواهند داشت، و نتیجهی آن، حفظ و نگهداشت کارکنان و بهبود عملکرد خواهد بود.
2. در نظر گرفتن تمامی شرایط
هنگام مدیریت کردن افراد، باید تمامی شرایط موجود را در نظر بگیرید. به عنوان مثال، اگر میبینید که یکی از کارکنان شما یکمرتبه بیانگیزه شده است یا پروژهها را به موقع تحویل نمیدهد، بهتر است که به جای اخطار یا بدتر از آن، تنزل رتبه، با او گفتوگو کنید و بپرسید که آیا همه چیز روبهراه است یا به کمک نیاز دارد.
3. ثبات و انسجام
علاوهبر حل تعارض در محل کار و سایر مسائل، شرایط دیگری وجود دارد که ثبات در آنها ضروری است. به عنوان مثال، ارزیابی عملکرد باید بهطور منظم و بهموقع انجام شود. همه کارکنان باید فرصتهایی برابر برای یادگیری، توسعه و پیشرفت داشته باشند. وجود ثبات به کاهش سوگیری و تبعیض کمک میکند، در روحیه کارکنان تأثیر مثبت دارد و محیط کاری شفافی را ترویج میکند.
4. شجاعت
اینکه با کارمندتان صحبت کنید و به او بگویید باید تغییراتی را ایجاد کند، ممکن است برایتان چالشبرانگیز به نظر برسد. شاید از اینکه مجبور شوید به کسی بفهمانید که رفتار نامناسبی دارد، احساس ناخوشایندی داشته باشید. مدیرانی که آموزش و مهارت کافی را در این زمینه ندیدهاند، اغلب از این نوع گفتگوها هراس دارند.
مدیران همچنین باید تصمیم بگیرند که چه کسی را ارتقاء دهند، چه کسی را در ردهی «عملکرد کمتر از حد انتظار» رتبهبندی کنند، و چه زمان کارمندی را به دلیل عملکرد ضعیفش اخراج کنند. گرچه ممکن است نادیده گرفتن کاستیهای کارکنان مهربانی بهنظر برسد، اما سوگیری نرمش را به دنبال دارد، و مدیران در قبال شرکت و سایر کارکنان مسئول هستند. شجاعت انجام کار درست نکتهی کلیدی یک استراتژی اثربخش مدیریت افراد است.
5. تعهد
مدیریت خوب یک شبه اتفاق نمیفتد. این کار سختکوشی و صبر میخواهد و نیاز به آموزش و راهنمایی دارد. متعهد بودن به مدیریت اثربخش افراد، فرآیندی بیپایان است که در طول فرآیند استخدام آغاز میشود و تنها پس از خروج کارمند از شرکت به پایان میرسد.
تعهد به کارکنان و مأموریت سازمان در ایجاد یک تیم متعهد و یک محیط کار مثبت که در آن همه نقش خود را در دستیابی به اهداف کلیدی ایفا میکنند، ضروری است.
10 مهارت برتر مدیریت افراد
مدیران باید مهارتهای مدیریت افراد را در خود پرورش دهند تا تیمهای خود را بهشکلی اثربخش رهبری کنند. این مهارتها همچنین برای متخصصان منابع انسانی نیز ضروری است تا بتوانند مدیران سازمان را راهنمایی کنند.
1. مدیریت بر اساس عملکرد
مدیریت بر اساس عملکرد به معنای تمرکز بر خروجی و نتیجه است. به عبارت دیگر، به جای تمرکز بر تعداد ساعات کار یا حضور فیزیکی در اداره، بر نتایج به دست آمده تاکید میشود. اما این موضوع در عمل چگونه اتفاق میفتد.
در طول همهگیری کرونا، کسانی که امکانش را داشتند در خانه شروع به کار کردند. این امر مدیران را مجبور کرد تا یاد بگیرند چگونه باید عملکرد را بر اساس نتایج قضاوت کنند، نه تعاملات رودررو یا مدت زمان ارتباط.
مدیران و تیم منابع انسانی باید معیارهایی شفاف برای عملکرد کارکنان تعیین کنند و چارچوبی مشخص را برای درک دستاوردها و زمینههای رشد فراهم سازند. به این ترتیب افراد برای پیشرفت در کارشان توانمند میشوند.
2. برنامهریزی
ممکن است برنامهریزی در شرایط متغیر دشوار به نظر برسد، اما مدیران و تیم منابع انسانی باید برای چندین مورد احتمالی برنامهریزی کنند.
برنامهریزی همچنین یک مهارت مهم برای منظم ماندن است و کمک میکند تا مطمئن شویم کارکنان میتوانند حجم کاری خود را اولویتبندی کنند و تغییرات ساختاری یا عملیاتی را مدیریت نمایند.
3. مربیگری
اکثر کارکنان دوست دارند که در حرفهی خود پیشرفت کنند و قدردان مدیری هستند که برای راهنمایی آنها وقت میگذارد و به آنها کمک میکند تا موفق شوند و به اهدافشان برسند. هنگامی که رابطه مربیگری میان یک کارمند و مدیرش ایجاد میشود، باعث میشود که کارمند احساس ارزشمند بودن داشته باشد.
4. حل مسئله
حل مسائل پیچیده یکی از 10 مهارت ضروری مدیران است. همهگیری کرونا کسبوکارها را مجبور کرد تا تفکری خارج از چارچوب همیشگی خود داشته باشند و مسائلی غیرمنتظره را حل کنند. افراد باید یاد میگرفتند که چگونه باید از راه دور کار کنند، هنگام کار ماسک بزنند، و از مقررات بهداشتی وضع شده پیروی کنند.
حل مسئله یک مهارت مهم در مدیریت افراد است. نه تنها باید مشکلات مربوط به پروژهها را حل کنید، بلکه باید برای یافتن راهحل با کارکنان خود همکاری داشته باشید.
5. ارتباطات
مهارتهای ارتباطی برای مدیریت اثربخش افراد بسیار مهم است. ایجاد یک راه ارتباطی مستقیم و شفاف برای ایجاد اعتماد و روابط قوی در سازمان امری ضروری محسوب میشود. در چنین محیطی، کارکنان نقش خود را بهتر درک میکنند و مایلند برای تکمیل پروژهها، فروش و رسیدن به اهداف، تلاش بیشتری را در محل کار خود انجام دهند.
6. ارائهی بازخورد
مدیران باید به کارکنان خود بازخورد بدهند؛ چه گفتوگویی برای قدردانی از عملکرد خوب باشد و چه رسیدگی به یک عملکرد ضعیف.
اگر مدیری به کارمند خود اجازه دهد که اشتباه مشابهی را مکررا انجام دهد، خواهد دید که این موضوع تأثیری منفی و گسترده بر سازمان میگذارد و سایر کارکنان ناامید خواهند شد. با این حال، 37% از مدیران در رابطه با ارائهی بازخورد منفی احساس راحتی ندارند، چون ممکن است اعضای تیمشان واکنش بدی به آن نشان دهند.
از سوی دیگر، اگر مدیری موفقیتهای کارکنانش را نادیده بگیرد، افراد احساس میکنند که از آنها قدردانی نمیشود. به همین دلیل، به دنبال فرصتهای شغلی دیگر میروند. رهبران خوب باید به شیوهای دقیق، با مهربانی و به موقع بازخورد ارائه کنند.
7. دریافت بازخورد
مدیریت افراد مستلزم توانایی گوش دادن فعال به کارکنان و دریافت بازخورد و انتقاد سازنده است. بازخورد همچون یک خیابان دوطرفه است، و مدیران اثربخش باید نسبت به بهبود و یادگیری روشهای جدید مدیریت سعه صدر نشان دهند. به عنوان مثال، افرادی که از سنین مختلف هستند و همینطور افرادی که سبکهای یادگیری متفاوتی دارند، سبکهای ارتباطی متفاوتی را ترجیح میدهند.
8. خلاقیت
خلاقیت خودش مجموعهای از مهارتها را دربرمیگیرد، از جمله حل مسئله، یافتن راهحل، توسعه محصول جدید و تسهیل فرایند ارائه بازخورد.
مدیران خوب هنگام مواجهه با شرایط پیچیده در محیط کار، راهحلهای خلاقانهای پیدا میکنند. همچنین، از امتحان کردن روشهای مدیریتی مختلف هراسی ندارند و پذیرای ایدههای جدید کارکنان هستند.
9. درک ذینفعان
درک ذینفعان به ما اطمینان میدهد که تلاشهای تیمی به سمت اثرگذارترین بخشها هدایت میشود. این درک شامل شناخت نقش، تأثیر و اولویتهای آنان با در نظر گرفتن نیازها و انتظارات طرفین است.
این مهارت مدیران را قادر میسازد تا اطمینان حاصل کنند که تلاشهای آنها و کارکنانشان با اهداف کلی سازمانی هماهنگ است. همچنین به جلوگیری از تعارض یا سوءتفاهمهای احتمالی کمک میکند.
10. هوش هیجانی
مدیری که هوش هیجانی بالایی دارد، نشانههای غیرکلامیای را که ممکن است دیگران متوجهشان نشوند، درک میکند. در واقع، مدیریت افراد یعنی اولویت دادن به رفاه کارکنان و تعادل میان کار و زندگی. مدیران موفق به رفاه کارکنان خود توجه نشان میدهند.
همچنین، افرادی که هوش هیجانی دارند محدودیتهای خود را به خوبی میشناسند و سعی میکنند که روی نقاط ضعف خود کار کنند.
جمعبندی
مدیریت اثربخش افراد برای تعامل، حفظ و توسعهی حرفهای کارکنان بسیار مهم است و بخش مهمی از استراتژی مدیریت استعداد را تشکیل میدهد.
از آنجایی که تیم منابع انسانی در بخش انسانی کسبوکار متخصص است، میتواند در ارائهی راهنمایی و آموزش به مدیران و در نهایت موفقیت سازمان، نقش مهمی را ایفا کند.
منبع: aihr.com