فرهنگ سازمانی یکی از عوامل مهم در موفقیت و پیشرفت سازمانها است. این مفهوم به سطحی از اعتقادات، ارزشها و رفتارها اشاره دارد که در سازمان شکل میگیرد و تأثیر بسزایی در عملکرد و عملکرد اعضای سازمان دارد.
فرهنگ سازمانی تأثیر چشمگیری بر روحیه و رفتار کارکنان دارد و باعث تشویق همکاری، ارتباطات اثربخش و نوآوری در سازمان میشود. همچنین، فرهنگ سازمانی قابلیت جذب و حفظ استعدادهای با استعداد را نیز افزایش میدهد. از طرفی، فرهنگ سازمانی مناسب باعث افزایش رضایت کارکنان و کاهش نرخ ترک خدمت میشود. در نتیجه، درک و مدیریت صحیح فرهنگ سازمانی از اهمیت بسزایی برخوردار است و سازمانها باید از این عامل برای بهبود عملکرد و رشد پایدار استفاده کنند.
دلایل اهمیت فرهنگ سازمانی
1. افزایش مشارکت و همکاری
فرهنگ سازمانی به کارکنان این امکان را میدهد تا با احساس مالکیت و تعلق به سازمان، به صورت فعال در فعالیتهای سازمانی شرکت کنند و با همکاری و هماهنگی، به دستاوردهای بزرگتری برسند.
2. افزایش رضایت و انگیزه کارکنان
فرهنگ سازمانی مثبت باعث افزایش رضایت و انگیزه کارکنان میشود. کارکنانی که در یک فضای مثبت قرار دارند، احساس میکنند که کارشان تاثیرگذار است و به جامعه سازمانی خود ارزش میدهند.
3. جذب و نگهداشت استعدادهای برتر
فرهنگ سازمانی مثبت و جذاب، باعث میشود استعدادهای برتر به سازمان جذب شوند و در آنجا بمانند. این استعدادها از طریق ارتباطات مثبت و فرصتهای رشد و پیشرفت در سازمان، به احساس رضایت و ارزشمند بودن خود میرسند.
4. افزایش خلاقیت و نوآوری
فرهنگ سازمانی مثبت و حمایتگر، کارکنان را تشویق میکند تا بهصورت خلاقانه عمل کنند. این افراد به راحتی میتوانند ایدههای نوآورانه را پیشنهاد دهند و در حل مسائل نقش موثری داشته باشند.
5. بهبود عملکرد سازمانی
فرهنگ سازمانی قوی و مثبت باعث بهبود عملکرد سازمانی میشود. کارکنانی که در یک فضای حمایتگر و متعالی قرار دارند، بیشترین تلاش را برای بهبود عملکرد خود و سازمان میکنند.
6. حفظ هویت سازمانی
فرهنگ سازمانی به عنوان هویت سازمانی عمل میکند و باعث حفظ و تقویت هویت سازمانی در بین کارکنان میشود. این هویت مشترک باعث ایجاد ارتباط و انسجام درون سازمانی میشود و به سازمان اعتبار و شناخت بیشتری میبخشد.
هفت ویژگی فرهنگ سازمانی
در مقالهی قبلی، دربارهی انواع مدلهای فرهنگ سازمانی صحبت کردیم. و حالا به هفت ویژگی فرهنگ سازمانی میپردازین که در کتاب مدیریت رفتار سازمانی، نوشتهی استیفن رابینز، به آنها اشاره شده است:
1-نوآوری و ریسکپذیری
سازمانهایی که برای نوآوری و ریسک پذیری ارزش قائل هستند، کارکنان خود را تشویق میکنند تا ایدههای جدید تولید کنند، ریسکهای حسابشده را بپذیرند و رویکردهای متفاوتی را تجربه کنند. آنها محیطی را ایجاد میکنند که در آن خلاقیت و اکتشاف پاداش میگیرد.
2-توجه به جزئیات
سازمانهایی که بر توجه به جزئیات تاکید دارند، به دقت در فرآیندهای کاری خود اهمیت میدهند. آنها بر کنترل کیفیت تمرکز میکنند، رویههای عملیاتی استاندارد را با دقت دنبال می کنند، و تعهد قوی به ارائه محصولات یا خدمات بدون خطا دارند.
3- نتیجهگرایی
سازمانهایی که نتیجهگرا هستند، نتایج را اولویت بندی و بر دستیابی به اهداف قابل اندازه گیری تمرکز میکنند. آنها اهداف روشنی را تعیین کرده و معیارهای عملکرد را تعیین میکنند، و کارمندان را تشویق میکنند تا مالکیت کار خود را بر عهده بگیرند و در قبال نتایج پاسخگو باشند.
4- انسانگرایی
سازمانهای انسان گرا رفاه، رشد و توسعه کارکنان خود را در اولویت قرار میدهند. آنها برای روابط بین فردی قوی، کار گروهی و همکاری ارزش قائل هستند. آنها در آموزش و توسعه کارکنان سرمایهگذاری میکنند، بر تعادل بین کار و زندگی تاکید کرده و محیط کاری مثبت را ایجاد میکنند.
5-کار گروهی و همکاری
سازمانهایی که به کار گروهی و همکاری اهمیت میدهند بر اهمیت تلاش جمعی و همافزایی تاکید دارند. آنها ارتباطات باز، به اشتراکگذاری اطلاعات و همکاری متقابل را برای دستیابی به اهداف مشترک تشویق میکنند. آنها حس تعلق و همکاری را در بین کارکنان ترویج میکنند.
6- تهاجمی بودن
سازمانهای تهاجمی برای رقابت و قاطعیت ارزش قائل هستند. آنها نتیجه محور هستند و تلاش میکنند تا از رقبای خود پیشی بگیرند. این سازمانها کارکنان را تشویق میکنند که فعال باشند، ایدههای خود را مطرح کنند و از فرصتها استفاده کنند. این سازمانها یک محیط کاری چابک و عملمحور را ترویج میکنند.
7- ثبات
سازمانهایی که به ثبات اهمیت میدهند، پیشبینیپذیری، ثبات و قابلیت اطمینان را در اولویت قرار میدهند. آنها بر نیاز به فرآیندهای ساختاریافته، قوانین واضح و اختیارات سلسله مراتبی تأکید میکنند. آنها ریسک گریزتر هستند و تمایل به مقاومت در برابر تغییر دارند، مگر اینکه به دقت برنامهریزی و مدیریت شود.
چگونه یک فرهنگ سازمانی مطلوب داشته باشیم؟
1. تعیین ارزشها و ماموریت سازمان
تعیین ارزشها و ماموریت سازمان اولین قدم در ساختن یک فرهنگ سازمانی موثر است. این ارزشها و ماموریت باید با اهداف و نیازهای سازمان همخوانی داشته باشند.
2. پایبندی به ارزشها و ماموریت
تمام کارکنان باید به ارزشها و ماموریت سازمان پایبند باشند. برای این منظور، باید این ارزشها در تمامی فعالیتهای سازمانی بهکار گرفته شوند و در تصمیمگیریها و عملکرد کارکنان رعایت شود.
3. ارتقاء ارتباطات مثبت
ارتباطات مثبت و سازنده بین کارکنان و مدیران، باعث ایجاد فضایی مثبت و حمایتگر در سازمان میشود. برای این منظور، باید فرصتهای ارتباطی مثل جلسات، نشستها و تیمهای کاری را فراهم کنید.
4. ارائه فرصتهای رشد و پیشرفت
ارائه فرصتهای رشد و پیشرفت به کارکنان، یکی از راههای ایجاد انگیزه در کارکنان برای بهبود عملکرد است. برای این منظور، باید برنامههای آموزشی، فرصتهای ترقی و توسعه حرفهای را در نظر بگیرید.
5. تشویق به همکاری و هماهنگی
تشویق کارکنان به همکاری و هماهنگی باعث افزایش مشارکت و تعامل در سازمان میشود. برای این منظور، میتوانید تیمهای کاری را تشکیل داده و فرصتهای همکاری را فراهم کنید.
6. ارائه بازخورد سازنده
ارائه بازخورد سازنده به کارکنان، باعث افزایش عملکرد و بهبود کارایی آنها میشود. برای این منظور، باید بازخوردها را به صورت مستمر و منظم ارائه کنید و از روشهای مناسب برای ارائه بازخورد استفاده کنید.
7. تشویق به نوآوری و خلاقیت
تشویق کارکنان به نوآوری و خلاقیت، باعث افزایش کارآفرینی و پیشرفت در سازمان میشود. برای این منظور، باید فرصتهایی برای ارائه ایدههای نوآورانه و حل مسائل چالشبرانگیز فراهم کنید.
8. مدیریت تغییر
مدیریت تغییر در سازمان، برای ایجاد یک فرهنگ سازمانی مطلوب ضروری است. برای این منظور، باید فرآیندها و ساختار سازمان را با تغییرات مورد نیاز هماهنگ کنید و کارکنان را در فرآیند تغییرات شرکت دهید.
سطوح فرهنگ سازمانی
بر اساس نظریهی ادگار شاین (Edgar Schein) در سال 1980، فرهنگ سازمانی یک الگوی سه سطحی است که سه سطح مصنوعات نمادین، ارزشهای رفتاری و باورهای بنیادین را شامل میشود. طبق نظریه او، فرهنگ از سه سطح تشکیل میشود:
- بیرونیترین لایه یا سطح «مصنوعات» است.
- در سطح میانی «ارزشها و هنجارهای رفتاری» قرار دارند.
- «باورها و مفروضات» در هسته و درونیترین لایه جای گرفته است.
1. مفروضات
مفروضات فرهنگ سازمانی، اعتقادات و دیدگاههای پایهای هستند که اعضای سازمان درباره روابط و رفتارهای مورد انتظار در سازمان دارند. این مفروضات بر اساس تجربهها، تاریخچه و فرایندهای سازمانی شکل میگیرند. به عنوان مثال، یکی از مفروضات ممکن است این باشد که در سازمان، همکاری و تعامل بین اعضا ترجیح داده میشود و رقابت و سرسختی کمتری در آن وجود دارد.
2. ارزشها
ارزشها به اصول و معیارهای اخلاقی، ایدئولوژیک و فلسفی اشاره دارند. این ارزشها معمولاً بر اساس اهداف سازمانی تعیین میشوند و نقش مهمی در تعیین رفتار و تصمیمات اعضا دارند. به عنوان مثال، این ارزشها ممکن است شامل رعایت اخلاق در تمامی فعالیتها، احترام به حقوق انسانی، نوآوری و کیفیت بالا باشد.
3. مصنوعات
مصنوعات فرهنگ سازمانی شامل رفتارها، عادات، سنتها و نمادهای قابل مشاهده در سازمان هستند. این عناصر به صورت غیررسمی در سازمان شکل میگیرند و نشاندهنده رفتارهای پذیرفتهشده در سازمان هستند. به عنوان مثال، مصنوعات عبارتند از سبکهای رهبری، رسمها و آئینهای سازمانی، زبان و عبارات خاص و نشستهای روزانه و هفتگی.
این سه عنصر با یکدیگر تعامل میکنند و تشکیلدهنده فرهنگ سازمانی میشوند. مفروضات شکلدهنده ارزشها میباشند و ارزشها در نهایت رفتارها و مصنوعات را تحت تأثیر قرار میدهند.