اعتماد در محیط کار به چه معناست؟ فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد اعتماد را اینگونه تعریف میکند: «اعتقاد راسخ به قابلیت اطمینان، راستی و درستی، توانایی یا قدرت کسی یا چیزی». اعتماد درست مثل چسبی عمل میکند که روابط ما را منسجم نگه میدارد – رابطهی بین دوستان و اعضای خانواده، و همچنین روابط محیطهای حرفهای.
برای انجام وظایف و مسئولیتها در محل کار، نیاز به همکاری و مشارکت یکدیگر داریم. ایجاد این همکاری چندان هم ساده نیست، مگر اینکه افراد بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند.
در محیط کار، اعتمادسازی از رهبران آغاز می شود. کسانی که در رأس هستند باید همچون یک الگو عمل کنند تا فرهنگ مبتنیبر اعتماد و امنیت روانی را به دیگران نشان دهند.
چرا در محیط کار به اعتماد نیاز داریم؟
در محیطهای کاری خوب، افراد به یکدیگر اعتماد دارند. تحقیقات اخیر نشان داده است که اعتماد تنها عاملی برای تجربه کاری خوب است که هیچ استثنایی برای آن وجود ندارد.
این ادعا کاملاً منطقی به نظر میرسد، زیرا برای ارائهی بهترین عملکردمان باید احساس امنیت داشته باشیم. باید بتوانیم آزمایش کنیم، چیزهای جدید را امتحان کنیم و در صورت نیاز از دیگران کمک بخواهیم.
وقتی کارمندتان میگوید گزارش کارش را تا دوشنبه به شما ارائه میکند، آیا حرفش را باور میکنید – یا احساس میکنید که نمیتواند از پس این کار بربیاید و برنامهی جایگزینی برای آن ترتیب میدهید؟
بدون اعتماد، هیچ خلاقیتی وجود نخواهد داشت، چون خلاقیت به ریسک نیاز دارد. وقتی افراد نگران این هستند که نکند کارشان احمقانه به نظر برسد، ترفیع شغلی را از دست بدهند، یا با تلافی دیگران مواجه شوند، دیگر ایدههای جسورانهای به ذهنشان نمیرسد. در عوض، وقت و انرژی خود را صرف نگرانی در مورد پیامدهای منفی بالقوهای میکنند که از کنترلشان خارج است.
وجود اعتماد در محیط کار نتایج مالی بهتری را به همراه دارد و به کاهش استرس و نرخ خروج، تصمیمگیری سریعتر و در مجموع تجربهی بهتر کارکنان منتهی میگردد.
6 راه برای ایجاد اعتماد در محیط کار
ایجاد اعتماد در واقع ایجاد تغییراتی بنیادین و ساختاریافته است که باعث میشود افراد احساس کنند که مورد توجه و احترام قرار میگیرند. همانطور که گفتیم، اعتماد از مدیریت آغاز میشود. ایدههای زیر میتوانند به مدیران نشان دهند که چگونه میتوان فرهنگی مبتنیبر اعتماد را شکل داد که اعتماد را بهطور طبیعی بین افراد ایجاد میکند.
1. یکی بودن حرف و عمل
جوهر اعتماد این است که به حرفهای خود عمل کنید.
این موضوع در سطح فردی اهمیت زیادی دارد – به عنوان مثال، رعایت ضربالعجل پروژهها یا به موقع سر کار حاضر شدن. اما در سطح کلان و رهبری بسیار مهمتر است.
آیا رهبران سازمان شما مطابق ارزشهای خود رفتار میکنند؟ آیا رهبران و مدیران اجرایی کارهایی را که وعدهی انجامشان را میدهند، واقعاً به انجام میرسانند؟
وعدههای توخالی مهمترین دلیل رنجش افراد هستند. اگر بیانیهها، اهداف، و سیاستهای کاری تبدیل به اقداماتی ملموس نشوند، چیزی جز ضرر نخواهند بود.
اعتماد از رهبران شروع میشود. هیچ راهی برای ایجاد یک فرهنگ سازمانی قابل اعتماد وجود ندارد، مگر اینکه رهبران و مدیران این بنیان قوی را ایجاد کنند.
2. ارتباط باز و شفاف
در یک محیط کار قابل اعتماد، هیچکس نباید مجبور شود حدس بزند که در پشت پرده چه میگذرد.
رهبران باید جریان باز اطلاعات را بین افراد ترویج کنند. در واقع، این شفافیت شامل شفافیت دربارهی حقوق و مزایا، مسائل مالی شرکت و برنامههای استراتژیک آینده است.
در سطح فردی، این بدان معناست که همه – از کارآموزان گرفته تا مدیران اجرایی – این آزادی را دارند که در مواقعی که به کمک نیاز دارند، در مواقعی که اشتباه میکنند و زمانی که چیزی را نمیدانند، به آن اعتراف کنند. کارکنان از درخواست کمک یا اعتراف به اشتباهات خود احساس امنیت نخواهند کرد، مگر اینکه ببینند افراد دیگر، از جمله افراد مافوقشان، این رفتار را انجام میدهند و بابت آن جریمه نمیشوند.
بازخورد بخش مهم دیگری از ارتباطات شفاف است. این سوال نباید برای کسی پیش بیاید که «آیا دارم کارم را خوب انجام میدهم یا نه»، یا اینکه «کارم از نظر مدیر چگونه است؟» ارائه بازخورد را به بخشی جداییناپذیر از فعالیتها تبدیل کنید، تا کارکنان همیشه بدانند که در چه بخشهایی خوب عمل میکنند و چگونه میتوانند پیشرفت کنند.
3. اهمیت به احساسات افراد
یکی از بهترین راهها برای ایجاد اعتماد در محیط کار این است که فضایی برای احساسات افراد در نظر بگیرید و مستقیماً از آنها بپرسید که چه احساسی دارند.
وقتی حال افراد را ازشان میپرسید، به آنها نشان میدهید که به اندازهی کافی بهشان توجه دارید. و توجه و تلاش متقابل از سوی آنها همان چیزی است که روابط اجتماعی را تقویت میکند.
این موضوع هم در داخل و هم خارج از محیط کار صادق است. اما این استراتژی میتواند در محیطهای حرفهای بسیار اثربخش ظاهر شود، یعنی همان جایی که نادیده گرفتن یا کم اهمیت جلوه دادن احساسات افراد امری عادی تلقی میشود.
اگر فردی در تیم شما ناراحت یا حتی بهشکلی خاص خوشحال به نظر میرسد، دلیلش را از او بپرسید – فقط قبل از آن مطمئن شوید که ظرفیت صحبت کردن در مورد هر چیزی را دارید! مثلاً میتوانید بپرسید «به نظر میرسد ناراحتی، آیا در مسیر که میآمدی اتفاقی افتاده است؟» یا «بیا یک دقیقه صحبت کنیم، انگار کمی ناراحتی.»
اگر هنوز آمادگی این را ندارید که با اعضای تیمتان دربارهی احساس آنها صحبت کنید، میتوانید از یک احوالپرسی ساده شروع کنید.
4. تیمسازی فراگیر
وقتی همتیمیها یکدیگر را خوب میشناسند، اعتمادسازی آسانتر میشود، البته به شرطی که همه احساس تعلق به تیم را داشته باشند.
فعالیتهای تیمی، چه یک گپ و گفت دوستانه باشد و چه یک ارزیابی 20 دقیقهای، میتواند به افراد نشان دهد که میتوانند خود واقعیشان را به محل کار بیاورند و پذیرفته شوند. این موضوع بهشان کمک میکند تا آرام باشند، احساس امنیت کنند و به جای سعی در ارائهی یک تصویر حرفهای از خودشان، روی عالی انجام دادن کارها تمرکز کنند.
طبیعی است که برخی افراد نسبت به سایرین با یکدیگر صمیمیتر باشند، و خب هیچ اشکالی ندارد که دوستیهایی واقعی در خارج از محیط کار شکل بگیرد.
اما هنگامی که برخی افراد اکیپ تشکیل میدهند، اعتماد در محیط کار از بین خواهد رفت. سایر اعضای تیم ممکن است احساس طرد شدن کنند، انگیزهی همکاران خود را زیر سوال ببرند، و نگران از دست دادن فرصتها باشند.
5. قوانین و سیاستهای محترمانه
چگونه میتوانید به کسی که به شما احترام نمیگذارد اعتماد کنید؟ سیاستهای منطقی و محترمانه پایه و اساس محیط کاری را شکل میدهد که اعتماد در آن جریان دارد.
ایجاد یک محیط کار محترمانه یعنی:
- سیاستهای مرتبط با استراحت و تعطیلات، تعادل بین کار و زندگی و ارتباطات بعد از ساعت کاری بهگونهای تنظیم شوند که به زمان افراد و مرزهایی که تعیین کردهاند احترام بگذارد.
- سیاستهایی وضع شود که تضمین کند محل کار شما برای تمامی افراد از هر نژاد، ملیت، جنسیت و … امن و راحت است.
- سیاستهایی برای ارائهی پاداش و قدردانی از سختکوشی افراد داشته باشیم و برای مشارکت و زحمات آنان ارزش قائل شویم.
وقتی که رهبران سازمان زمان و انرژی خود را برای ایجاد احساس احترام در کارکنان سرمایهگذاری میکنند، افراد نیز با قوای بیشتری در نقش خود ظاهر میشوند و تلاش بیشتری میکنند.
6. عدالت و فرصتهای برابر
آیا در سازمان شما همه از فرصت برابری برای موفقیت برخوردارند؟
افراد برای ارائهی بهترین عملکردشان انگیزهای نخواهند داشت، مگر اینکه بدانند این عملکرد خوب به آنها کمک میکند تا رو به جلو حرکت کنند.
اگر کارکنان متوجه شوند که برای انجام وظایفی مشابه با وظایف همکارانشان دستمزد کمتر دریافت میکنند، یا ببینند که دوست صمیمی مدیرشان ترفیع شغلی گرفته است، اعتمادشان را از دست خواهند داد.
شفافیت و برابری پرداختها را در اولویت قرار دهید و مطمئن شوید که استانداردهای مربوط به استخدام، ترفیع و پاداشها شفاف هستند و همواره رعایت میشوند.
بهبود سطح تنوع و فراگیری در رهبری میتواند به کارکنان نشان دهد که عملکرد آنها مهم است – نه اینکه چه کسی هستند یا از کجا آمدهاند.
اعتمادسازی از طریق شفافیت در تمامی سطوح سازمانی
به اشتراکگذاشتن اطلاعات و ارائهی بازخورد میتواند اعتماد را بین مدیران و کارکنان ایجاد کند.
- مدیران باید ارتباطی مستمر با کارکنان خود داشته باشند، تجربیات آنها را عمیقاً درک کنند و در جهت بهبود آن قدم بردارند.
- مدیران باید روشی منسجم، منصفانه و استاندارد برای پایش و بهبود عملکرد تیم خود داشته باشند.
- مربیگری و بهبود عملکرد باید همواره انجام بگیرد.
- تیمها باید در مسیر دستیابی به اهداف اصلی سازمان هدایت شوند.
جمعبندی
ترویج ارتباطات به روشی منصفانه، شفاف و صادقانه فرهنگ اعتماد در محیط کار را ایجاد میکند و میتوان مطمئن شد که دیگر کسی در مورد موضوعی با ابهام مواجه نخواهد شد. اعتماد اعضای سازمان را به یکدیگر نزدیکتر میکند و ارتباطات بهتر، همکاری بیشتر و اشتراک دانش و تجربه را فراهم میآورد. همچنین، اعتماد سبب کاهش ترس و استرس کارکنان و ایجاد فضای امن و پذیرش خطا میشود که در نتیجه، فضایی مناسب برای خلاقیت، نوآوری و آزادی رشد ایجاد خواهد شد. در نهایت، اعتماد در محیط کار بهرهوری سازمان را بهبود میبخشد، ارتباط با مشتریان را تقویت میکند و به رشد و پیشرفت پایدار سازمان کمک میکند. بنابراین، ایجاد و حفظ اعتماد در محیط کار یک امر حیاتی است.
منبع: 15five.com