رهبران استراتژیک منابع انسانی به خوبی میدانند که مدیران تا چه حد در یک کسبوکار تأثیرگذار هستند.آنها میتوانند توانایی یک تیم را افزایش دهند یا از بین ببرند، و محرک یا مانع ایجاد پیوند سازمانی کارکنان باشند. بنابراین جای تعجب نیست که 60% از کارکنان گفتهاند که اثربخشی مدیر اولویت اصلی آنها در سال 2023 بوده است.
تحقیقات زیادی دربارهی اهمیت اثربخشی مدیران انجام شده است. اما دربارهی ناکارآمدی آنها چطور؟ آیا میدانیم مدیران ناکارآمد چگونه به نظر میرسند؟
در این مقاله، نگاهی دقیقتر خواهیم داشت به برخی از رویکردهای مدیریتی که در نیروی کار امروزی رایج هستند، اما معمولاً در ایجاد تیمهای متعهد و موفق شکست میخورند.
چند سبک مدیریتی ناکارآمد میشناسید؟
هنگامی که کارکنان توسط بک مدیر ناکارآمد هدایت میشوند، مشارکت و عملکردشان آسیب میبیند و نرخ خروج افزایش پیدا میکند. مدیران ناکارآمد، دستیابی به اهداف و رشد حرفهای را برای اعضای تیم دشوارتر میکنند. و بدتر از آن، برخی از سبکهای مدیریتی حتی میتوانند تأثیری منفی بر سلامت روان و رفاه کارکنان داشته باشند.
در ادامه، به 8 سبک مدیریتی ناکارآمد در سازمانها اشاره کردهایم که باید از آنها اجتناب کنید.
1. مدیر ذرهبینی
مدیریت ذرهبینی هیچوقت محبوب نبوده است. بسیاری از ما در مقطعی از فعالیتمان چنین مدیری داشتهایم، یا فردی را میشناختهایم که با این نوع مدیر سروکله میزده است. مدیران ذرهبینی احساس میکنند که مجبورند دائماً کارکنان خود را زیر نظر بگیرند تا مطمئن شوند که کارشان را انجام میدهند، یا آنطور که آنها میخواهند انجامش میدهند. (مدیرانی که تحت نظارت رؤسای خود هستند بیش از همه در معرض مدیریت ذرهبینی قرار دارند.)
گرچه هدف مدیر ممکن است افزایش بهرهوری اعضای تیم باشد، اما مدیریت ذرهبینی همیشه تأثیر معکوس دارد. کارکنانی که تحت مدیریت ذرهبینی هستند، اغلب احساس میکنند مدیرشان به آنها اعتماد ندارد، یا تواناییهایشان را زیر سوال میبرد. این موضوع میتواند مانع عملکرد و تعامل شود و محیط کاری ایجاد کند که احتمال فرسودگی شغلی در آن بالاست. همانطور که مدیران میخواهند اطمینان حاصل کنند که تیمهایشان به اهداف عملکرد خود دست مییابند، باید ناامنیهای خود را کنار بگذارند و به کارکنان خود اعتماد داشته باشند و برای انجام کار، به آنها قدرت دهند.
2. مدیر مستبد
سبک مدیریتی مستبد، رویکردی از بالا به پایین است و به قول خودمان: «همان که من میگویم!» فرآیند تصمیمگیری معمولاً به این صورت است که مدیر تمام تصمیمها را میگیرد و دستورات را بدون مشارکت کسی یا هیچگونه سؤالی به تیم تحویل میدهد.
مدیریت مستبدانه برای خلاقیت و رشد تیمها مضر است و در نتیجه پایدار نیست. کارکنان در کنار یک مدیر مستبد سرخورده میشوند، علاقهشان را به کار از دست میدهند و در نهایت سازمان را ترک میکنند.
3. مدیر بیمسئولیت
مدیر بیمسئولیت درست در برابر مدیر مستبد قرار میگیرد. در واقع، به جای اینکه مدیر تصمیمها بگیرد، به کارکنان خود اجازه میدهد که تمامی جنبههای کار را در اختیار داشته باشند.
اگر کارکنان همگی باتجربه و ماهر باشند، گاهی اوقات این سبک مدیریتی نارکارآمد جواب میدهد. اما حتی بهترین کارکنان هم به رهبری و حمایت نیاز دارند. مدیران کارآمد میتوانند تعادل مناسب را پیدا کنند و کارکنان خود را به همان اندازه که نیاز دارند راهنمایی کنند.
4. مدیر سهلانگار
مدیریت سهلانگارانه نقطهی مقابل مدیریت ذرهبینی است. این دسته از مدیران هیچوقت برای اعضای تیم خود وقت نمیگذارند و اغلب از عملکرد تیمشان بیخبرند. بیشتر اوقات، مدیران سهلانگار تا زمانی که موضوعی تبدیل به یک مشکل بزرگ نشود، از وجود آن بیاطلاع هستند.
گرچه استقلال دادن به کارکنان خوب است، اما زیادهروی کردن در یک چیز خوب هم میتواند مشکلساز شود. کارکنان نیازی ندارند که همیشه یک نفر دستشان را بگیرد، اما به مدیری نیاز دارند که مایل و قادر به حمایت از آنها باشد.
بدون راهنمایی مستمر و تلنگرهای لازم، کارکنان بازدهی کمتری خواهند داشت. و زمانی که مدیران برای کمک به تعیین اهداف و اولویتبندی کار در دسترس نباشند، کارکنان ممکن است وقت خود را با تمرکز روی چیزهای اشتباه تلف کنند.
5. مدیر منتقد
مدیر منتقد مدیری است که عملکرد کارمند خود را دائماً کمارزش یا بیاهمیت جلوه میدهد. گرچه مدیران باید کارکنان خود را مسئول بدانند و در صورت بروز اشتباه به آنها بازخورد ارائه کنند، اما انتقاد دائم از یک فرد یا کار او باعث بهتر شدن آن نمیشود. سبک مدیریتی ناکارآمد
برخی کارکنان سخت تلاش میکنند تا مدیر خود را راضی نگه دارند. ممکن است با این کار در مقاطعی بردهایی زودگذر به دست بیاورند، اما در درازمدت، رنجیدهخاطر و بیانگیزه خواهند شد. دستوپنجه نرم کردن با انتقادهای همیشگی نهتنها انگیزهی کارکنان را از بین میبرد، بلکه میتواند برای سلامت روان آنها نیز مضر باشد.
6. مدیر تبادلگرا
سبک مدیریت تبادلگرا رهبری را به یک سیستم مبادلهای تبدیل میکند. مدیران تبادلگرا برای ایجاد انگیزه در کارکنان خود اغلب از انگیزهها یا پاداشهای مالی استفاده میکنند. در واقع، رابطهی بین کارمند و مدیر اینگونه تعریف میشود: «من هوایت را دارم، پس تو هم باید هوای مرا داشته باشی». گرچه این سبک مدیریتی لزوماً مضر نیست، اما چندان اثربخش هم نیست.
انگیزههای بیرونی، مانند پاداش، جوایز و غیره، معمولاً فقط در کوتاهمدت جواب میدهند. این رویکرد برای تعامل و عملکرد بلندمدت پایدار نیست. کارکنان به انگیزههای درونی، مانند احساس هدف یا موفقیت نیاز دارند تا برای مدت طولانی باانگیزه و سازنده بمانند.
7. مدیر همهچیزدان
طبیعی است که وقتی فردی در بخش تخصصی خود بهترین عملکرد را داشته باشد، به سِمت مدیریت ارتقاء پیدا کند. متاسفانه، گاهی اوقات این افراد دیگر دست از مشارکت برمیدارند و کلاه رهبری بر سر میگذارند.
وقتی مدیران احساس میکنند که توانایی بیشتری نسبت به کارکنان خود دارند، اغلب در هدایت اثربخش آنها شکست میخورند. آنها تصمیم میگیرند که خودشان کار را انجام دهند تا «درست» انجام شود، زیرا به تیمشان اعتماد ندارند تا کار را آن طور که میتوانند انجام دهند.
این موضوع برای کارکنان تحقیرکننده است و روحیهشان را تضعیف میکند. همچنین، رضایت شغلی را در افراد به کمترین حد ممکن میرساند و آنها را از فرصتی عالی برای یادگیری از فردی باتجربهتر محروم میکند.
8. مدیر انعطافناپذیر
یک مدیر انعطافناپذیر تمایلی به پذیرش بازخورد یا ایجاد تغییرات ندارد، حتی زمانی که این تغییرات میتواند به نفع تیم یا کسبوکار باشد. این دسته از مدیران از تغییر ذهنیت یا رفتار خود امتناع میکنند و دوست دارند همه چیز را در وضعیت موجود نگه دارند، چون معتقدند «همیشه با همین روش جلو رفتهایم.»
این سبک مدیریتی ناکارآمد جایی برای رشد شخصی یا حرفهای نمیگذارد و توانایی کارکنان را برای نوآوری و بهبودهایی که میتواند به نفع کل سازمان باشد محدود میکند. کارکنانی که برای مدیران انعطافناپذیر کار میکنند اغلب این احساس را دارند که نمیتوانند مالکیت کار خود را برعهده بگیرند، و نمیتوانند رشدی حرفهای را تجربه کنند. و هنگامی که افراد ببینند امکان یادگیری و پیشرفت برایشان وجود ندارد، به دنبال فرصتهای شغلی بهتر خواهند رفت.
مدیران غیر اثربخش میتوانند تغییر کنند
اینکه یک مدیر از سبک مدیریتی ناکارآمدی استفاده میکند به این معنا نیست که نمیتواند تغییر کند. در واقع، از ابتدا قرار نبوده که آنها مدیران بدی باشند، بلکه تنها آموزش لازم برای رهبری اثربخش را دریافت نکردهاند.
یکی از مطالعات 15Five نشان داد که 65% از مدیران احساس میکنند که آمادگی لازم را ندارند و برای انجام وظایف خود دچار مشکل میشوند. اگر به این مدیران پیشنهاد آموزش داده شود، با آغوش باز استقبال خواهند کرد. تحقیقات نشان داده است زمانی که دورههای آموزشی مدیریت ارائه میگردد، 76% از داوطلبین نقشهای مدیریتی این سِمت را با تمایل بیشتری میپذیرند.
برای داشتن رهبرانی اثربخشتر، باید مدیران را با انتظارات، فرصتهای یادگیری و ابزار مورد نیاز برای بهبود مستمر، توانمند ساخت. آنها به یک برنامهی منسجم توانمندسازی نیاز دارند که پیرامون سبکهای مدیریت اثربخش در محل کار مدرن طراحی شده و شامل آموزش و مربیگری است.
منبع: 15five.com